خاطرهای از دوست شهید عباس عبداللهی نمیخواستم در حضور آقا مراسم بهم بخورد قرار بود عباس در مراسمی جلوی مقام معظم رهبری همراه با عده ای چتر بازی کنند. میگفت موقعی که پریدم چترم درست باز نشد.
- چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهیدان علی سلطان مرادی و عباس عبداللهی روز پنج شنبه ٢٣ بهمن ٩٣، در درگیری با تروریستها و تکفیریها در منطقه «کفر نساج» واقع در شمال غرب درعا (استان جنوبی سوریه)، به فیض شهادت نائل شدند .
شهریاری یکی از دوستان شهید عبدالهی در گفتوگو با فارس به رفاقت چندین ساله اش با شهید اشاره کرد و گفت: عباس یکی از مخلص ترین بچههای لشکر عاشورا بود که بعد از بازنشستگی هم نتوانست خانه بماند و هر سال با کاروان راهیان نور عازم مناطق جنگی دوران دفاع مقدس میشد و عملیاتها و خاطرات آن زمان را روایت میکرد.
یکبار قرار بود بالای یک برجک پرچم کشورمان را نصب کنند که برای بالا رفتن از این برجک امکانات لازم از جمله طناب مخصوص و ... نبود.
عباس دورههای چتر بازی و راپل را به صورت تخصصی و حرفه ای طی کرده بود. گفت من بدون امکانات می روم و پرچم را نصب میکنم. نور کافی نبود و با آن
اوضاع شرایط بالا رفتن از چنین ارتفاعی خیلی سخت بود اما او رفت و موفق شد.
*چترم باز نشد!
یکبار دیگر تعریف میکرد که قرار بود در مراسمی جلوی مقام معظم رهبری همراه با عده ای چتر بازی کنند. میگفت موقعی که پریدم چترم درست باز نشد.
در آن لحظه کوتاه با خود فکر کردم اگر من بیافتم مراسم بهم میخورد و دوست نداشتم حالا که حضرت آقا هم تشریف دارند این اتفاق بیافتد. تصمیم گرفتم هر طور
شده مسیرم را کمی تغییر دهم و فرود بیایم. خدا کمک کرد و با آن چتر خراب هم توانستم فرود بیایم و مراسم بهم نخورد. اما به گوش آقا رسید که برای یکی از چتر
بازها چنین اتفاقی افتاده. ایشان بعد از مراسم مرا دید و برایشان ماجرا را از زبان خودم تعریف کردم. من نمی دانم در مورد خصوصیات خوب اخلاقی شهید عبدالهی
چه بگویم اما فقط با چشمانی اشکآلود میگویم این رسمش نبود که رفقایت را اینگونه تنها بگذاری و خودت بروی.
- ۹۴/۰۳/۲۰